ژوان نخودچی مامان وبابا

شیرمامان بای بای

1397/5/27 16:26
نویسنده : مامان ندا
116 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی که نوژان روازشیرگرفتم خیلی پشیمون شدم که چرا22ماهگی ازشیرگرفتم به بچه بعدی حتمادوسال روشیرمیدم ولی وقتی توبه دنیااومدی خیل یبه من وابسته بودی بدترازنوژان ومن خیلی اذیت میشدم ولی خوبیش این بودکه یادگرفته بودم به توخوابیده شیرمیدادم وقتی آنارفت شمال تاجراحی کنه ماهم چندروزی روخونه خاله مهمومن بودیم که مصادف بودباماه رمضان . بهنازخاله گفت الان که اومدی اینجابهترین موقعیته که ازشیربگیریش چون سرش گرمه منم تصمیم گرفتم توراازشیربگیرم بنابریان 11خرداد97ازساعت 12ظهربه بعددیگه بهت شیرندادم چون داروی تلخ رده بودم میگفتی ترشه ازشیرگرفتن توخیلی سخت بوددرسته هروقت شیرمیخواستی میگفتم بیاولی وقتی یادت میومدمیگفتی ترشه ولی شبهاوروزهاخیلی اذیت میکردی مخصوصاچندشب اول همش بهونه میکردی ومن مجبوربودم نصفه شبهابیدارشم وشیرپاستوریزه وتخم مرغ بهت بدم 

پسندها (2)

نظرات (0)